چراغ روشن صخا اوج جوانمردی در یک روستا

جای مهتاب به تاریکی شبها تو بتاب     من فدای تو به جای همه گلها تو بخند  

تو بخواه پاسخ چلچله ها را تو بگو       قصه ابرهوارا تو بخوان تو بمان با من تنها تو بمان 

خداوندا به عشق تو دل به دریا زدم و قلب خود را شیر کردم تا بتوانم در راه یاری رساندن به تو چراغی روشن کنم نامش را صخا گذاشتم و بهترین خدمات قرض الحسنه و خیریه را مثل ابرهای باران زا برمردم سرازیر کردم و همه را حیران نمودم 

این امتحانی بود از جانب خداوند تا فداکاران و کسانی که عاشق فداکاران هستند مشخص و معلوم شوند تا دلهای دریا و قلبهای شیر برهمگان واضح و آشکار شوند من به عشق خدا و فرشتگان و بندگان صالح خداوند در سراسر دنیا این چراغ را روشن کردم تا باعث افتخار همه باشم 

و این حمایت و همکاری دانشمندان و ثروتمندان و ستاره هاست که نور این چراغ را زیاد می گرداند و این تنور را گرمتر و گیراتر می کند 

خدماتی در روستا ارائه کردم که زمینه گلستان شدنش را فراهم می گرداند 

اما باید اعتراف کنیم به حقیقت هائی تلخ که حمایت و همکاری ضعیف است و یا اصلا نیست در عوض غیبت و تهمت و سرزنش و ضدهمکاری موج می زند دانشمندان و ثروتمندان نباید اجازه این ضدهمکاری ها را بدهند تا این چراغ پرنور شود 

چراغی را که خداوند روشن کرده است با هرزحمتی روشن می ماند اما بخاطر خداوند باید با فداکاران همکاری کنیم 

روزهائی بود که در دفتر صخا با اینکه دویست تا سیصد ملیون تومان دیرکرد داشتم اما برای پولهای روزانه مشکلاتی فراوان داشتم برای رفع این مشکلات با وجود اینهمه ثروتمند و دانشمند از ضعیفان و ناتوانان روشن ماندم آنها بودند که نه نمی گفتند و تقویت می کردند 

اما در بین معوقات ثروتمندانی بودند که حاضر به برگشت دیرکردهایشان نبودند تا مشکلات برطرف شود کسانی بودند که وامهای بدون کارمزد گرفته بودند سی ملیون تومان و پنجاه ملیون تومان اما برای تقویت حسابشان دریغ می ورزیدند و مجبور بودیم به سختی این چرخ را بچرخانیم 

روزهائی بود که کسی پیدا نمی شد این تقویتها را صورت بدهد مجبور بودیم از کسانی کمک بگیریم که نداشتند اما دلشان دریا بود و حاضر بودند طلاهایشان را بفروشند و این چراغ را روشن نگه دارند 

این داستان فداکاران است که باید بگوش خیرین و نیکوکاران جهان برسد کسانی که برای ساختن مساجد و کلیساها و معابد میلیاردرها تومان هزینه می کنند اما از حمایت و همکاری یک فعال و فداکار همچون تائب با صخا که دردهای روستائیان را علاج می کند و در اندیشه گلستان کردن روستاهاست غافل و بی خبر می باشند بهترین امر به معروف همین است حمایت و همکاری با فداکاران که هزاران نفر را علاج می باشند 

چراغ روشن می کنند و این چراغ به مردمان نور و گرما می دهد این بهترین ثواب و ارزش را خواهد داشت 

پس در حمایت و همکاری با فداکاران بیشتر و بهتر تبلیغ و تشویق کنیم تا خداوند خشنود شود و برف و باران رحمتش را نازل گرداند 

خشنودی خداوند بدون شک در حمایت و همکاری با فداکاران است 

پس لازم و واجب است بیشتر و بهتر بیندیشیم 

هرچه پیش آید بگو کار خداست           کلبه احزان من نامش صخاست 

سرزنش ها کرده اند این خارها           ای عزیزان لطف او بی انتهاست 

خارها را کنده و گل کاشتم               چون خداوند عاشق این کارهاست 

این سخن را مخفیانه گفته اند            او که از ما بهتر و بی ادعاست 

صبر برجوروجفای مغرضان                  کارهرکس نیست این کارخداست 

قلبهای شیر را آگه کنید                   مکر و حیله با فداکاران جفاست 

آنکه زندان را گلستان می کند           یوسف صدیق و بی روی و ریاست 

ای برادرها به من بدکرده اید            مطمئن باشید شیطان با شماست 

عاقبت بردشمنان ثابت شود            اشک مظلومان در آوردن خطاست  

کنج فقر و خلوت شبهای تار            ورد تائب درس قرآن و دعاست