سیل نابودی روستاها را متوقف کرده ام تائب هستم روستای ابرسج

.تا توانی به جهان خدمت محتاجان کن...به دمی یا درمی یا قلمی یا قدمی.

با اینکه سالهاست شاعر و نویسنده و عاشق و عارف و فداکار و سحرخیز و کوهنوردهستم و اینها برای یک انسان در یک روستا کم نیست و در سطح جهانی فعالیت و فداکاری کرده ام اما این جهان بی رحم و بی غیرت و بی حیا یک دانشمند و ثروتمندش را نصیب و روزی من نکرد تا تقویت و پرنور بشوم و روستایم را گلستان کنم و الگوئی برای همه روستاها بشوم عیبی ندارد من با جهان کاری ندارم با خداوند کار دارم حرف دارم و درد دل دارم (تائب) 

سیل ویرانگری که روستاهای ما را نابود کرده است یک پتروس فداکار می خواهد تا انگشت خودش را در سوراخ این سد بگذارد و از درد به خودش بپیچد تا این سوراخ بزرگتر نشود که روستاها را خراب کند این سدهائی که در روستاها هستند نباید بشکنند باید یک فداکار با یک مجموعه انساندوستانه باشد که اجازه ندهد و البته دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب پروردگاربزرگم در روستاها که با این فداکار حمایت و همکاری کنند توجه کنند 

من تائب در روستای ابرسج این ایده را پیاده کرده ام می توانید از گردشگران خوشحالی که این روزها فرهنگ تحسین و تشویق و تقویت از تائب را به اوج رسانده اند بپرسید کسانی که قدر و ارزش تائب را عمیقا فهمیده اند و اعتراف می کنند که هرروستا پنج نفر مثل تائب داشته باشد در یک چشم به هم زدن گلستان می شود اما من ضمن ارزش و احتارم به این سخن عاشقان طبیعت می گویم هرروستا یک نفر فداکار داشته باشد کافیست همین یک نفر از هر لحاظ حمایت شود تمام است 

من این چراغ خانه کوهنوردان ابرسج را تنهائی و فقط با حمایت یک انسان عاشق تر از خودم رضاسلیمانی راد روشن نگه داشتم تا آهنگ تقویت و پرنور شدنش این روزها به گوش تک تک ابرسجیان می رسد 

من اگر یک روستا شناس خوب و با تجربه شده ام سی سال شبی دو سه ساعت بیشتر نخوابیده ام به همان خدای بزرگ قسم این دو سه ساعت هم خواب نبود چون همه اش دغدغه داشتم دغدغه این همه عقب افتادگی بیهوده و پوچ چرا ما خدای به این بزرگی و به این نزدیکی داریم آنوقت در سختی زندگی می کنیم چرا چون از یک فداکار حداقل حمایت و همکاری نمی شود و زجر می کشد 

این زجرهائی که یک انسان عاشق در اوج صداقت و ایمان و فداکاری می کشد خوشایند نگاه ویژه پروردگارم نیست چرا خداوند اینهمه توانائی به ما داده است آنوقت از حمایت و همکاری و عنایت با فعال و فداکارش دریغ می ورزیم 

چرا با وجود اینهمه انسان توانا تائب سالها در نهایت غربت و تنهائی و سختی و درد این چراغ را روشن نگه داشت چرا در صورتیکه تنها حمایت یک انسان دانشمند و یا ثروتمند کافی بود که تائب همه روستاهای دنیا را گلستان کند با این ایده خوب و قشنگ صخا 

این ایده اگر حمایت و عنایت شود کمک بسیار بزرگی برای دولتهاست همه کشورها با این ایده روستائی خوب و قشنگ موفق و سربلند و پیروز می شوند این ایده و این تائب با صخا بوی یوسف را برای کشور مصر می دهد برای پادشاه کشورش عزیز مصر می دهد 

سیل نابودی روستاها با این ایده موفق می شود اشتغالزائی به اوج می رسد عزیزان دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های اطراف خودتان را از داستان تائب فعال و فداکار خبردار کنید مجبورشان به حمایت و عنایت و همکاری کنید مطمئن باشید روستایتان گلستان می شود 

مرا دریابید که خسته و کوفته از این سفر پرماجرا هستم 

دیروز جمعه بالاتر از چهارصد گردشگر از ابرسج دیدن کردند و تک تک آن عزیزان از حضور گرم و عاشقانه تائب با پرچم صخا در کوههای ابرسج خوشحال شدند از دیگ نذری صخا و حلیم داغ و چای و اویشن صخا خشنود گشتند و وعده های حمایت و همکاری خوبی دادند 

تا دعا و آرزوهای تائب را برای ریشه کن شدن بیکاری مستجاب و برآورده کنند انسانهای تازه با موقعیت های مناسب درهای جدیدی را بروی نوجوانان و جوانان جویای کار فراهم می نمایند اما من همین دو هفته که دیگ نذری صخا را فرهنگ سازی کرده ام متحمل سختی های فراوانی شده ام 

این هفته حلیم گذاشتیم باور کنید دو شب نخوابیدیم و خودم و زن و بچه هایم ام و یکی دو تا از دوستان و اقوام مریض شدیم از بی خوابی و استرس و فشار کار من از دامداران و کشاورزان عزیزم می خواهم بخاطر دیگ نذری صخا که التماس و خواهش از پروردگارم بود برای برف و باران رحمتش حمایت و عنایت و همکاری می خواهم کمکم کنید تا هرهفته این دیگ نذری با شکوه تر و با عظمت تر در خانه کوهنوردان ابرسج برپا شود و حسابی پذیرا و راهنمای گردشگران باشیم من با این شاهکار نباید سختی می کشیدم اما چه می شود کرد کشیدم چون ضدهمکاری و عدم حمایت و همکاری تا دلمان بخواهد هست 

من همین رضا سلیمانی راد برایم کافی بود که محکم و استوار بایستم و این ایده را روشن نگه دارم روستاهای ما مشکل پولی ندارند فقط مشکل فرهنگی است که با یک فداکار و یک مجموعه انساندوستانه حل می شود من عاشق تقویت و پرنور شدن فرهنگ و ورزشم 

کمکم کنید تا تقویت و پرنور بشوم من برای یک عبادت بسیار بزرگ از تک تک شما عزیزان کمک می خواهم یک عبادت بزرگ بنام تقویت و پرنور شدن یک انسان فداکار با یک مجموعه انساندوستانه بنام صخا در ابرسج که الگوی همه روستاها خواهد شد 

من خودم اگر تقویت شوم در ابرسج من خودم همه روستاها را با تقویت یک فداکار گلستان می کنم من سالها روی این ایده زحمت کشیده ام راههایش را خوب و دلخواه و میانبر می روم تقویت صخا و تائب در ابرسج با شما گلستان کردن روستاهایتان با من همین والسلام 

یک دانشمند و یا یک ثروتمند دستی به سرمن در اوج صداقت و ایمان و فداکاری بکشد قسم می خورم برسر هزاران نفر دردمند و گرفتار و قرض دار در هرروستائی دست لطف و محبت خواهم کشید که ثواب و ارزشش نصیب و روزی همه امواتمان خواهد شد (تائب) 

با اینکه سالهاست شاعر و نویسنده و عاشق و عارف و فداکار و سحرخیز و کوهنوردهستم و اینها برای یک انسان در یک روستا کم نیست و در سطح جهانی فعالیت و فداکاری کرده ام اما این جهان بی رحم و بی غیرت و بی حیا یک دانشمند و ثروتمندش را نصیب و روزی من نکرد تا تقویت و پرنور بشوم و روستایم را گلستان کنم و الگوئی برای همه روستاها بشوم عیبی ندارد من با جهان کاری ندارم با خداوند کار دارم حرف دارم و درد دل دارم (تائب) 

من با یوسف و به نام و به یاد یوسف ادامه می دهم تا عزیز مصری خواب مرا ببیند و کشورش را آباد و آزاد از فقر و بدبختی و خشکسالی و بسیاری از این قبیل نمایم من همیشه به یاد یوسف بودم و هستم و خواهم بود و از همه کسانی که به تقلید از برادران یوسف در زندگیم نقش بازی کردند به خداوند پناه می برم و به دلهای دریا و قلبهای شیر درددل خودم را می گویم تا بعد از اینکه به توانائی های من به صداقت و ایمان و فداکاری من به غربت و مظلومیت و معصومیتم پی بردند ایمان و همت و قدرت بگیرم و سربلند شوم و همه را خوشحال کنم صخا فرماندهی دارد چو یوسف  که زندان می شود از او گلستان چنین فرماندهی پیروز باشد  که روزو شب بود در فکر یزدان  

خدای من خدای معجزه هاست بگذار سختیها خودشان را بکشند  من به نام و به یاد یعقوب نبی و یوسف صدیق کلبه احزان و چاه و زندان را جوانمردانه شکرگزار و صابر و پراستقامت بودم و هستم و خواهم بود تا دستهای غیبش بیرون بیایند