داستان فعالیت و فداکاریم را به گوش همه رساندم

چله گرفتم شب چهلم هاتفی ندا داد تائبا محرم اسرار شدی آگاه باش 

پروردگارت سلام گرم می رساند و تو را تائب نام نهاده است و فرموده است شاعر و نویسنده شدی با تخلص تائب و این بیت شعر هدیه توست شروع کن 

از آنروز به بعد تا به امروز بیش از سه هزار مقاله در قالب تقویت و پرنور شدن فرهنگ و ورزش قرض الحسنه و خیریه گفته ام و هزاران بیت شعر هم سرودم تا داستان فعالیت و فداکاریم را به گوش همه برسانم و البته رساندم 

داستان فعالیت و فداکاریم را با نام مقدس صخا در قالب قرض الحسنه و خیریه و فرهنگ و ورزش به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر رساندم به گوش دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های زیادی رساندم تا از این طریق به گوش حبیبان پروردگار در سراسر دنیا برسد 

با سوادان و بافرهنگهای زیادی از داستان من با خبر شدند با نفوذان با قدرتهای زیادی را خبردار کردم من در اوج ناتوانانی با مشکلات فراوان در بدترین شرایط با کمترین امکانات این چراغ را روشن کردم و روشن نگه داشتم تا روزی که دستهای غیب تقویت و پرنورم کند 

داستان عشق و صداقت و ایمان و فداکاریم را به گوش توانمندان بسیاری رساندم دعا و آرزوهای من در راه تقویت و پرنور شدن صخا د کوه و بیابان و در سحرگاهان با عظمت به گوش بندگان توانمند خداوند رسید اما حمایت و همکاری از سوی ناتوانان و ضعیفان و نحیفان صورت گرفت 

برای همین آن انتظارات و توقعاتی که می رفت ضعیف و یا اصلا نبود  چون حمایت و همکاری و عنایت از سوی بندگان توانای خداوند ضعیف و یا اصلا نبود 

من داستان پیامبران را مو به مو خواندم و در تک تک ان عزیزان این مشکل و نقطه ضعف را درک کردم و فهمیدم تقریبا بوی آن عزیزان را گرفته ام 

قانون زندگی قانون باوره و مهم باور ما به خودمونه من بوی یوسف می دهم بوی چاه و زندان و سالها صبر و شکر جمیل برجوروجفای بخیلان و هوسبازان من بوی یعقوب پیامبر و ایوب نبی می دهم بوی کلبه احزان و آن بحرانهائی که شیطان در جان ایوب نبی انداخت و به خداوند ناله اش را و درد دلش را برد 

آنهائی که مرا تحقیر و تخریب و تضعیف کردند و غافل از دستهای غیب خداوند بودند و هستند چون هنوز هم از توبه و جبران و تلافی آنها خبری نیست دعا و آرزو می کنم هرچه زودتر به خودشان بیایند و لااقل از خداوند عذر خواهی کنند چرا که بنده ای عاشق را در اوج صداقت و ایمان و فداکاری رنجاندند و به تقلید از برادران یوسف در زندگی من که از برکت علم و عرفان عاشق و عارف و شاعر و نویسنده و فداکار و سحرخیز و کوهنورد شدم نقش بازی کردند 

و هنوز هم غافل و بی خبر به زندگی ادامه می دهند 

داستان فداکاریم را که با وجود اینهمه انسان توانا و دانا شاهکار کردم و حمایت و عنایت و همکاری ندیدم به گوش همه رساندم اما از میان این همه فقط ضعیفان مرا روشن نگه داشتند تا روزی به همین زودی تقویت و پرنور بشوم به لطف و عنایت خداوند و وعده های خداوند مبنی برحمایت و پشتیبانی از نیکوکاران محقق و حتمی شود خودم را نشان دادم اکنون نوبت شماست 

هرچه دعا و آرزو داشتید در اوج صداقت و ایمان و فداکاری با وجود یک دنیا مشکلات مستجاب و برآورده نمودم با همه این حرفها یک دعا و آرزو داشتم آنهم برای تقویت و پرنور شدن این چراغ عرفانی و روحانی تا در ارائه خدمات راحت و آسان قرض الحسنه موفق و سربلند شوم دعا و آرزوی من از اینهمه دانشمند و ثروتمند و ستاره در دنیا حمایت و عنایت و همکاری بود و هست و باز هم خواهد بود امیدوارم و منتظر قدمهای پرخیر و برکت شما تا خیر و برکتم بسیار شود باشد که همه را به نفع فداکاران در هر روستائی بیدار و هوشیار ببینم و ببینید و ببینند