گل باش کم کم پروانه ها جذب و جلب تو می شوند

سعی کنیم گل باشیم تا پروانه ها را جذب و جلب کنیم گل صداقت و ایمان و فداکاری کم کم بوی خوش این گل به مشام همه پروانه های عاشق در سراسر دنیا می رسد بوی انساندوستی و صمیمیت و شرافت به مشام همه می رسد مهم گل بودن است 

فعالیت و فداکاری بوی خوبی می پراکند هرچند که سالها طول بکشد هرچند که سالها کلبه احزان و چاه و زندان در کار باشد گل بوی خوبی دارد 

به شرط اینکه قدر و ارزش گلها را بیشتر بدانیم 

گلهای خوش رنگ و خوش بو خودشان را با صمیمیت و پاکی به همه نشان می دهند حتی بخیلان و هوسبازان هم با اینکه مغرضانه لگدکوبشان می کنند باز معطر می شوند این خاصیت گل است 

گل باشیم تا حتی کسانی را که ما را پایمال می کنند تخریب و تحقیر و تضعیفمان می کنند به بوی خودمان معطرشان کنیم و یک روز خداوند خجل و شرمسارشان خواهد کرد گلها حامی و پشتیبانی به نام خداوند دارند 

دلهای توانگران عالم بدست خداست و خداوند همه دلهای عاشق را جذب و جلب گلها خواهد کرد در هرکجای این دنیا که باشند حتی در گوشه یک روستائی مثل ابرسج برای خداوند فرقی ندارد مهم گل بودن است 

تائب یک گل است که بوی قرض الحسنه و خیریه بوی فرهنگ و ورزش بوی سحرخیزی و کوهنوردی گرفته است و خداوند به مشام انسانهای بافرهنگ و باسواد و البته با نفوذ و با قدرت رسانده است 

فوج فوج از سوی حق یاری شوی   مستجاب آید دعایت مهربان  

داستان تائب عاشق و عارف و شاعر و نویسنده و فداکار و سحرخیز و کوهنورد به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر رسیده است یعنی اینکه خداوند رسانده است مگر می شود سالها گفت و نوشت و به گوش جوانمردان نرسیده باشد اگر اینطور بود بعد از چله نشینی در اوج از خودگذشتگی خداوند پاداش تائب را اینچنین نمی داد تائبا محرم اسرار شدی اگاه باش (هاتف غیب ) آن شب در اوج سحرگاهان هاتف غیب مرا ندا داد که پروردگارت برشما درود می فرستد و شما را شاعر و نویسنده کرده است تخلص شما تائب می باشد با این شعر و می توانی شروع به گفتن و نوشتن کنی تا داستانت به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر در سراسر دنیا برسد این وعده های خدا به نیکوکاران اینچنین محقق و حتمی می شود هرچند که سالها صبر و شکر جمیل برجوروجفای بخیلان و هوسبازان واجب و لازم باشد این حق و حقیقت است که از پشت ابرهای تیره و تار بیرون می آید و نور و گرما می بخشد به مظلومان و معصومان این خاصیت فداکاران است تا سربلند و سرافراز شوند و همه را خوشحال کنند 

صخا فرماندهی دارد چو یوسف   که زندان می شود از او گلستان   

چنین فرماندهی پیروز باشد       که روزوشب بود در فکر یزدان