فال حافظ و یک دنیا انرژی مثبت

ده دوازده ساله بودم تیم فوتبال ظفر را تشکیل دادم خودم اسپانسرش بودم کفش و لباس تیم را تهیه و توزیع می کردم تا فرهنگ و ورزش روستا تقویت و پرنور بشود بیست و دو سه سالم بود با افتتاح یک صندوق قرض الحسنه خانوادگی درآمد خودم و خانواده ام را که یک مغازه لوازم خانگی بسیار خوب و پرفروش بود در صخا ریختم و با وامهای بدون چک و سفته و بدون کارمزد دل مردمان را شاد می کردم 

تهیه جهیزیه و لوازم خانگی کاودئی و همه اینها خدماتی بود که ارائه کردم و سختی هائی که پاس کردن چک هایش داشت بماند 

معوقاتی که این وامها بدین شکل راحت و آسان داشت بماند و تاوانهائی که من و خانواده ام می دادیم بماند 

در شورا شش سال شرکت کردم و سختیها و دردهائی که متحمل شدم بماند چراغ خانه کوهنوردان را هم روشن کرده ام و در راه تقویت و پرنور شدنش در راه جذب و جلب عاشقان طبیعت ماههاست سختی و رنج می کشم تا بتوانم با جذب و جلب گردشگران باعث پیشرفت و رشد و شکوفائی روستایم بشوم و همه طعنه ها و سرزنش ها و ضدهمکاریها و عدم حمایت و همکاریها همه و همه بماند چون از خداوند مزدو پاداش می خواهم 

با همه سوء تفاهم ها و سوء ظن هایش سوختم و ساختم تا طبق وعده های پروردگار مزد و پاداش خوبی بگیرم هرچند که سالهای سال طول بکشد من همه این دردها و رنجها را با سحرخیزی و کوهنوردی تسکین می دادم و با سجده های شکر در کوه و بیابان به آرامش می رسیدم و باز دوباره همت و تلاشی که در روستاها طبیعتا بسیار سخت تر و جان شکار تر از شهرهاست 

اما دل به حافظ دل به اشعار شاعران بزرگ و سخنان بزرگان و آیات پروردگار دادم و گوش به درددلهای پیامبران بزرگی همچون یعقوب نبی و یوسف صدیق و ایوب پیامبر که دچار بحران و آشفتگی از سوی برادران بخیل و مغرض و مغرور و منفور شدند و اما صبر و شکر جمیل کردند 

و سالها بعد مزد و پاداش صبر و شکر جمیلشان را از خداوند گرفتند من هم سالهاست استقامت دارم تا به وعده های خوب و خوش و شیرین خداوند برسم و شاهد شرمندگی و خجالت همه کسانی باشم که در اوج صداقت و ایمان و فداکاری به من جوروجفا نمودند و اذیت و آزار شدم 

خداوند را شکر می گویم که به من توفیق روشن کردن چراغ فرهنگ و ورزش را داده است و سالهاست در جذب و جلب افراد دانشمند و ثروتمند و ستاره های محبوب همت و تلاش می کنم تا بتوانم تقویت و پرنور بگردانم و سربلند و سرافراز شوم و روستایم را گلستان نمایم تا دلهای سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم را شاد و خرسند نمایم

تائبا محرم اسرار شدی آگاه باش

خداوند را شکر می گویم که شاعر و نویسنده شدم و توانستم بیش از سه هزار مقاله در راه فرهنگ و ورزش در شبهای سرد زمستان و گرمای تابستان در بدترین شرایط با کمترین امکانات ارائه نمایم و بیش از چهار صد غزل ارائه کرده ام 

و امیدوارم دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های بزرگ مخصوصا کارآفریننان ارزشمند دنیا توجه و عنایتشان را از من در اوج صداقت و ایمان و فداکاری دریغ نورزند تا دعا هایم مستجاب و آرزوهایم برآورده گردد