تبدیل به سنگ می شود کسی که دشمن عاشقان باشد

چهل روز چله گرفتم در این چهل روز که در اوج جوانیم بود زمانی که بیست و دو سه سال بیشتر نداشتم تمام هوا و هوسها را به آب و آتش زدم در این چهل روز شبی یکی دو ساعت بیشتر نمی خوابیدم و فقط حافظ و قرآن و نهج البلاغه و کشکول شیخ بهائی می خواندم هرسه روز یک ختم داشتم به طوری که همه یادشان است زن و مرد و پیر و جوان چهل و پنج کیلو کم کردم حیرت انگیز بود وحشتناک بود ابوالقاسم محمدی و کربلائی حسن مقدس و شیخ اسماعیل حیدری و حاج آقا ذاکری و حاج آقای خدامی قرض الحسنه بسطام و مرحوم حاج آقای هندی از سازمان اقتصاد مرحوم روحانی امام جمعه بسطام و مرحوم کربلائی عباس سلیمانی و مرحوم عمو غلام راننده مینی بوس آبادی و مرحوم عباس حیدری و رضا سلیمانی راد دوست بسیار صمیمی و بهتر از جانم و بسیاری دیگر شاهد جانبازی من بودند شاهد پیاده رفتن های من برمزار شیخ بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی و نماز جمعه در بسطام بودند و جناب رضا رفعتی چهره معروف بسطام که سالها شورا هم بود همه اینها ناراحت و غمگین و دلواپس من بودند هشدار و اخطارم می دادند 

مخصوصا رضا رفعتی که ریاضتهای جان شکار مرا محکوم می کرد اما من شب چهلم جایزه خودم را گرفتم تائبا محرم اسرار شدی آگاه باش (هاتف غیب ) 

ندائی آمد که شما شاعر و نویسنده می شوی و این مصرع بیت جایزه ات از طرف پروردگار می باشد نزدیک اذان صبح بود پشت بام منزل رفتم و حال و هوای خاص خودم را داشتم اشکهایم مثل باران جاری بود گفتم خداوندا به من ایمان و همت و قدرت عطا کن تا سربلند و سرافراز شوم که همه را خوشحال نمایم روستایم راگلستان کنم و قلبهای سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم را شاد نمایم 

اثرات آن دعاها امروز با خانه کوهنوردان ابرسج خودش را نشان می دهد پای انسانهای توانا به ابرسج کم کم باز می شود تا ان شاء الله بتوانیم با آن بزرگواران تله کابین را به ابرسج در آینده هدیه کنیم که همه نوجوانان و جوانان ما صاحب شغل بشوند و شاهد پیشرفت و رشد و شکوفائی ابرسج مثل روستای زیارت گرگان باشیم که هزاران نفر صاحب شغل شده اند همه وضعیتشان بخاطر گردشگران بهبود یافته است 

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد   تائب فداکاری کردشما هم همکاری کنید 

سی سال اکثر صبح ها یکی دو ساعت مانده به اذان صبح جلوی خانه ام را آب پاشی کردم تا حضرت خضر (ع) به ابرسج نظر کند توجه و عنایت کند یکی از صبح ها که داشتم آب پاشی می کردم همینطور که آب می پاشیدم گردو خاک بلند می شد و در نور چراغ کوچه قشنگ معلوم می شد یکی از عزیزان که آب داشت مرا دید و صحبت کردیم گفت چکار می کنی گفتم گردو خاک را نگاه کن برای کشاورزان و دامداران دعا می کنم 

برای زن و بچه هایم که در کنارم جوانمردانه تحمل می کنند زحمت می کشند مخصوصا برای امید و مجید و همسرم دعا می کنم که پشتیبانم در کنار مشکلات و سختیهای صخا از جمله معوقات و ضدهمکاریها و عدم حمایت و همکاریها هستند و از اعتبار و آبرویشان برای سربلندی من مایه می گذارند دعا می کنم برای همه کسانی که حمایت و همکاری دارندتا این چراغ سالها روشن بماند دعا می کنم برای گلستان شدن ابرسج و همه روستاهای دنیا دعا می کنم برای همه کسانی که در اوج صداقت و ایمان و فداکاری به من جوروجفا کردند و باعث بسیاری از سوء تفاهم ها و سوء ظن ها شدند دعا می کنم که خداوند همه را مثل برادران یوسف هدایت کند و مرا مثل یوسف سربلند نماید تا همه خوشحال شوند 

ایشان یک جمله گفت کسی که تورا اذیت کند به سنگ برمی گردد اینهمه کشاورز و دامدار داریم یک نفر بلند نمی شود این کاری که تو می کنی را کند و تو نه یک گوسفند داری و نه یک درخت دلت به حال انها می سوزد و برای آنها اینچنین گریه می کنی و دعا می کنی واقعا که هرکس تو را اذیت کند به سنگ برمی گردد تشکر کردم اما دو سه روز بعد شاهد باران بسیار تندی بودم که همین یکی دو ماه پیش همه شاهد بودیم یک شبانه روز قشنگ بارید و آن بنده خدا بعد از باران نزد من آمد و گفت احسنت دعای تو این باران را نازل کرد گفتم نه شانس من بود و خداوند را شکر می کنم 

خداوند به حیوانات و درختان و طبیعت به هرحال رحم می کند وگرنه ما با همه حرفهایمان باز هم خطا زیاد داریم بازهم روسیاه هستیم اما امیدوارم اینطور باشد و من خوشحال می شوم اگر با دعای من باران آمده باشد خداوندا باران لطف و عنایت خودت را برما بباران باران خیر و برکتت را برابرسج و برهمه روستاهای دنیا بباران و همه را دعاگو در سحرگاهان بگردان توفیق التماس و خواهشت را به همه ما در سحرگاهان عطا بنما