افسوس که آرزوئی محال کردید

چرا حقوق مظلومی را پایمال کردید          کارخود را درست می دانید خیال کردید 

ای برادران خدا روزی رسان بود               چکار با رزق و روزی حلال کردید 

درگناه و ستم دست بدست هم دادید      جوانمردی نیکوکار را بدحال کردید 

به ریسمان الهی محکم چنگ زده بود       چرا آیات قرآن را پایمال کردید 

تیر غضبتان بسوی تائب پرتاب شد          شما پرنده ای بی گناه را بی بال کردید 

شب زنده دارو سحرخیز و اذان گو بود     آیا می دانید که ستم بربلال کردید 

بریدن روزی دیگران چه حکمی داشت      یکبار از کسی که تقلید می کنید سوال کردید 

غروروخودخواهی را درهم آمیختید        عجب گلی وارد این چشمه زلال کردید 

از قدرت خود سوء استفاده نمودید      با حبیب خدا ناعادلانه جدال کردید 

وای بحال کسانی که شریکتان شدند   خودتان کم بودید آنها را هم اغفال کردید 

با اینهمه امید به لطف پروردگار دارید     افسوس که آرزوئی محال کردید  

تائب چشمه ای زلال شد تا آبی برجگر سوختگان باشد اما عده ای ناجوانمردانه و ناعادلانه خاک و گلی در این چشمه ریختند تا گل آلود شود و مردم بی بهره شوند خداوند لعنت کند کسانی را که سدراه پیشرفت و رشد و شکوفائی فداکاران هستند و سعی و تلاش می کنند چراغ روشنی که بدستان فداکاران با هزاران زحمت روشن می شود را کم نور کنند و تنوری که برای گرسنگان افروخته می شود را سرد می کنند 

و خودشان را هم در پایان به خشم و غضب پروردگار گرفتار می کنند و مردم را هم بی بهره می نمایند و آه و نفرین را تا ابد به جان می خرند 

۰ ۰ ۹۶/۰۶/۱۳

ابوالفضل ابراهیمی