نگار خویش چو دیدم بدست بیگانه

یکی از مغرضان و مغروران و منفوران قرآن بدست گرفته بود و نگاه می کرد و یک صفحه ای خواند  قرآن رابست و کنار گذاشت قرآن را گرفتم و بوسیدم با خودم گفتم کسی که سرتا پایش حسادت و بخل و کینه و غرض و مرض هست 

کسی که سهل انگار و بی تفاوت است کسی که غرورو خودخواهی از سرورویش می بارد کسی که هوا و هوس سرتاپای وجودش را فراگرفته است کسی که برای جوانمردان و فداکاران هیچ ارزشی قائل نیست و نقش برادران یوسف را بازی می کند 

کسی که حاضر نیست مخفیانه و درنیمه شبی وضو بگیرد و دو رکعت نماز برای یک انسان عاشق و فداکار بخواند و از خداوند برایش دعا و آرزوی سربلندی و سرافرازی داشته باشد کسی که اصلا به فکر سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم نیست 

کسی که نمی تواند و لیاقت ندارد حامی و پشتیبان امثال تائب با صخا در قالب قرض الحسنه و خیریه باشد و توفیق یک افتتاح حساب صدهزارتومانی را ندارد توفیق تقویت حساب قرض الحسنه اش را بصورت سالانه صدهزارتومان ندارد 

کسی که هزاران آرزو درسر دارد علیرغم پای لنگ و دست کوتاهش چنین کسی لایق و شایسته قرآن خواندن نیست 

کسی که به دکتر الهی قمشه ای ها عشق نمی ورزد کسی که به قرآن خوانهای واقعی توجه و عنایت ندارد نمی تواند لایق و شایسته قرآن باشد 

تنها کسانی می توانند لایق و شایسته قرآن باشند که حافظ را خوانده باشند کشکول شیخ بهائی را خوانده باشند عاشق تورات و انجیل باشند عاشق پیامبران الهی باشند و بین هیچ کدام فرقی نگذارند عاشق قبر و قیامت باشند 

به فکر خشنود ساختن سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم شب و روز نداشته باشند و برای خشنودی آنها بال بال بزنند 

به فکر گلستان کردن روستایشان به آب و آتش بزنند کارآفرین باشند در فکر نوجوانان و جوانان عزیز و گرامی باشند و آنها را درک کنند بفهمند 

در فکر فرهنگ و ورزش باشند عاشق دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های مشهور جهان باشند اهل مطالعه و بررسی در احوالات این عزیزان باشند به ثروتمندان احترام بگذارند و برایشان ارزش قائل شوند تا هرکدام از این ثروتمندان هزاران نفر را تحت پوشش قرار بدهند 

آری چنین شخصی می تواند لایق و شایسته قرآن باشد بعد از این افکار و اندیشه ها به حافظ رو آوردم و فالی گرفتم که خودم حظ کردم 

من رمیده زغیرت زپا فتادم دوش   نگار خویش چو دیدم بدست بیگانه 

دست به هرکاری می زنید برایتان سودی ندارد و رسیدن به هدف برای شما یک افسانه شده است 

آینده اتان را تیره و تار می بینید خسته شده اید 

وقتی که می بینید دیگران چقدر راحت به هدف می رسند مژده ای به شما می دهند که از شنیدن آن وجودتان گرم می شود و دوباره تلاش می کنید و نتیجه آنرا هم می بینید 

مرا بدور لب دوست هست پیمانی    که برزبان نبرم جز حدیث پیمانه 

فقط خدا 

صخا از معجزات علم و عرفان  صخا لطف و عنایتهای یزدان 

فقط خدا 

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد    تائب فداکاری کردشما هم همکاری کنید   

فقط خدا 

حافظا می خور و رندی کن و خوش باش ولی      دام تزویر مکن چون دگران قرآن را 

عشقت رسد به فریاد گرخود بسان حافظ          قرآن زبر بخوانی در چهارده روایت