لبریز از غرور

دیروز و فردا دست به یکی کردند دیروز با خاطراتش مرا فریب داد و فردا با وعده هایش مرا خواب کرد وقتی چشمانم را باز کردم امروز گذشته بود و قدر و ارزشش را ندانستم در صورتیکه می توانستم کارهای بزرگی انجام بدهم 

داستانهای زیادی می شنویم که غرور و خودخواهی ها را به نمایش می گذارد جوانی را تعریف می کردند که مست غرور جوانی و از هیچ جنایتی چشم پوشی نمی کرد و وقتی به او می گفتند زشت است خدا را خوش نمی آید که به دختر مردم به زن مردم خیانت کنی و او را گول بزنی و دوستانت را به جانش بیندازی و از اعتماد آنها سوء استفاده کنی می گفت کی از آن دنیا آمده عشق و حالت را کن تا اینکه چندصباحی نگذشت و تصادف وحشتناکی کرد که ذره ذره گوشتهای بدنش را از روی آسفالت ها و از زیر چرخهای کامیون درآوردند اصلا فکرش را نمی کرد اما باید فکرش را کنی 

کسانی هم بودند که به حق زیردستان تجاوز می کردند و حق و حقوق کارگر بدبخت را پایمال می کردند و زور می گفتند مست جوانی و شر و شور بودند و خداوند را هم بندگی نمی کردند تا اینکه با یک اتفاق ساده با یک شیطنت ساده روزگارشان سیاه شد و پشیمان شدند اما دیر شده بود و میلیونها برابر تاوان دادند و هزینه های سنگینی پرداختند هرچه التماس و خواهش که لازم بود می کردی اما فایده نداشت چون لبریز از غرور بودند 

جوروجفا را به حدی رساند که اصلا حرف و حدیثها را که برای نصیحت می گفتی مسخره می کرد و احساس بزرگی و غرور در او موج می زد و هرگز خدا را هم بندگی نمی کرد تا اینکه با یک سردرد ساده چنان محکم یقه اش را گرفت که فکرش را نمی کرد و همه اش با خودش زمزمه می کرد چرا اینجوری شدم یعنی چه فکرش را نمی کردم به همین سادگی غرورو خودخواهیش شکست و بادش خالی شد با یک سر سوزن از خشم و غضب خدا 

می گفت جوان بودیم مادرمان می گفت ننه هیچ راهی از نماز و روزه و خدا بهتر نیست خودش یخهای رودخانه را می شکست وضو می گرفت می گفت ننه ما هم جوان بودیم همین احساسها را داشتیم قدربدانید پیری و ناتوانی مال همه است با چندتا از رفیقها مسخره اش می کردیم می گفتیم ننه پیری مال شما بوده ما اصلا پیر و ناتوان نمی شویم الان پیر و ناتوان شده ایم و همه اش یاد حرفهای ننه که سی چهل سال پیش مرده است 

شوخی فرض نکنیم مست غرور نباشیم مزد کارگر خوردن و پایمال کردن ندارد به سی سال بعد فکر کنیم 

وقتی که بچه های آن کارگر بزرگ شوند و نوه و نتیجه های او داستان جوروجفایتان را دهان به دهان بچرخانند به آنروزها به آبرویتان فکر کنید به روزهائی که خودتان عذاب وجدان بگیرید و دست خودتان رارو می کنید و اعتراف می نمائید به آنروزها بیشتر فکر کنید 

در بدی و نامردی دست به دست هم دادن خدا را خوش نمی آید 

خدا چنین دسته هائی را متلاشی می کند حواسمان به یاران مهربان بیشتر باشد آه آنها دلدوز است 

قبل از مرگ توبه و جبران و تلافی کنیم خدا شوخی ندارد ذره ذره از حلوقممان بیرون می کشد مغرور و خودخواه نباشیم 

مال مردم را خوردیم جبران کنیم توبه کنیم تلافی کنیم حق مردم را ضایع و تباه کردیم بد کردیم مخصوصا در حق یک عارف و عاشق و شاعر و نویسنده و فداکار اگر جوروجفا کردیم چون خشم و غضب خدا چندین برابر است چون چنین کسی حبیب خداست برای رسیدن به این مقام والا خیلی زحمت کشیده است هرکسی به چنین مقام والائی نمی رسد ریاضتهای سخت و جان شکار دارد صبر و شکر جمیل دارد 

پس حواسمان به یاران مهربان باشد که اگر گناهی مرتکب شوند به گردن کسانی است که به آنها تجاوز نموده اند 

و هزاران هزار از این مثالهای روشن و اضح که دور و برما زیاد شنیده می شود کافیست هوشیار و بیدار باشیم و توجه و عنایت کنیم 

و یک چیز دیگر حمایت و همکاری از انسان فداکاری همچون تائب در قرض الحسنه و خیریه گره گشا و مشکل گشا و نان رسانی همچون صخا هزاران بلا و مصیبت را ازانسان دور می کند مخصوصا ستاره های معروف و مشهور و محبوب جهان به تائب درصخا توجه کنند تا خداوند بلاها را از آنها دور کند 

تائب با صخا معجزه علم و عرفان است لطف و عنایتهای یزدان است و فقط خداست که در صخا نام و یادش موج می زند 

آبرو و اعتبار یک انسان عاشق برایتان بسیار مهم باشد تا خدا بلاها را از شما دور کند 

حمایت و همکاری از یک فعال و فداکار آنهم درقالب قرض الحسنه باید برای همه دانشمندان و ثروتمندان مهم باشد تا بخاطر او خداهم بلاها و مصیبت های زیادی را دور نماید که حتما هم همینطور است اگر واقعا به خدا ایمان داشته باشیم 

هیچ کاری در جهان بهتر از خشنود کردن قلب یک انسان عاشق نیست کاری به هیچ دین و آئینی هم ندارد عاشق مورد لطف و عنایت و توجه خداست 

عاشقان باید مورد حمایت و عنایت همه ستاره های جهان قرار بگیرند باید در سربلندی و سرافرازی یک عاشق همه مردم جهان کوشا باشند تائب سرپرست قرض الحسنه صخا عشق و صداقت و ایمان خودش را به نمایش جهانی گذاشت