در جستجوی جوانمردان صبرم تمام شد

کاسه صبرم شود لبریز روزی عاقبت    محنت نامهربانها را تلافی می کنم 

از غفلت و بی خبری از کارهائی که می توانستم انجام بدهم اما شیطان نمی گذاشت و مانع و سد محکمی برایم شده بود به تنگ آمده بودم تا اینکه این جمله را شنیدم که ازخودگذشتی رسیدی با خودم اینچنین تفسیرش کردم که هرچه از بچگی و نوجوانی علائق درمن بوجود آمده بود را به آب و آتش بزنم و در عمل این کار را کردم و از همه هوا و هوسها گذشتم و از نماز و روزه شروع کردم و مطالعه در اشعار شاعران و آیات پروردگار کارمن شده بود 

روزبروز معلومات تازه تری برمن اضافه می شد اوایل خواندن یک بیت شعر و یک غزل برایم خیلی سخت و دشوار بود 

اوایل یک صفحه خواندن آیات پروردگار برایم سخت و دشوار بود اما به لطف دوستان جدید که اهل مطالعه و اهل قرآن بودند و قشنگ تفسیر می کردند برایم راحت و آسان گردید و کار به جائی رسید که هرسه روز یک ختم قرآن و حافظ و کشکول شیخ بهائی بصورت همزمان با هم داشتم 

و شروع به مطالعه و بررسی در آثار بزرگان و دانشمندان جهان کردم شروع به مطالعه درزندگینامه ستاره های جهان کردم و این شد که خودم شاعر و نویسنده شدم و اشعار زیادی گفتم و مقالات زیادی نوشتم که بسیاری از آنها را چک نویس دیدم و دورانداختم 

یکی دوسال از تمام آثارم را دورانداختم و با تجربه زیاد و تمرین بسیار این اشعار و مقالات را ارائه نمودم و هنوز هم راه درازی را در پیش دارم امیدوارم خداوند کمک کند تا بعد از اینهمه عشق و علاقه و وقت گذاشتن اشعار و مقالاتم درجهان به دل همه عزیزان بنشیند و لذت ببرند 

من همه این زحمتها را برای صخا متحمل شدم و شب و روز درتقویت صخا به آب و آتش زدم تا بتوانم با تقویت صخا و جذب و جلب ستاره های معروف جهان روستایم را گلستان کنم و همچنین روستاهای جهان را که قلبهای بسیاری خشنود گردند 

من بدنبال جوانمردان گشته ام و رنج زیادی را دیده ام امیدوارم با این صدائی که خداوند به من داده است و این فریادی که در جهان بلند کرده ام هرچه زودتر شاهد جوانمردان بیشماری در صخا باشم که تنها یازده نفر آنها می تواند کافی باشد و مرا سربلند و سرافراز نماید 

هرچند بعد از اینهمه سال بی خوابی و دعا و آرزوهای خوب حسرت یک جوانمرد بردلم مانده است و کسانی هم که قول و وعده داده اند هنوز عمل نکرده اند و من منتظر شان هستم هرچند که کاسه صبرم لبریز گشت و تمام شد 

اما هیچ وقت امیدم را به پروردگار ازدست ندادم و همیشه امیدم به پروردگار بوده است تمام شدن صبر من هم علت داشت چون فکر نمی کردم بعد از این فریاد عاشقانه و خالصانه نتوانم با وجود اینهمه مقالات بی نظیر دل جوانمردان را متمایل گردانم با اینهمه صداقت و ایمان و یک دنیا فعالیت و فداکاری و ازخودگذشتگی جوانمردان را متوجه خودم نمایم درجهان فریاد زدن یک هنر بزرگ است آنهم در قالب قرض الحسنه و خیریه که دعای دردمندان و قرض داران و بیچارگان پشت و پناهت می باشد 

صبرم تمام شد چون از خودم خجالت می کشیدم از نگاه معصومانه سالخوردگان که هزاران امید و آرزو به من در اوج علم و عرفان داشتند و دارند و بی صبرانه در انتظار حمایت و یاری من هستند 

چگونه بایک دنیا هنر و ارزش و تحت اشعار شاعران بلندآوازه و سخنان بزرگان و آیات پروردگار اینهمه عجز و ناتوانی غیر قابل تحمل می باشد 

چگونه سرزخجالت برآورم بر دوست    که خدمتی بسزا برنیامد از دستم 

یک انسان عارف و عاشق و شاعر و نویسنده و فداکار وقتی به این مقام می رسد وقتی به این مرحله می رسد باید توقعات و انتظارات بجا و شایسته افراد را به نحو احسن برآورده نماید تا سربلند و سرافراز گردد و این وظیفه فقط وظیفه جوانمردان می باشد که طلوع کنند 

از زیر ابرهای سیاه بیرون بیایند و با گرمای خودشان نیکوکاری همچون تائب را سربلند و سرافراز نمایند 

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد   تائب فداکاری کردشما هم همکاری کنید  

من با اینهمه حرفی که برای گفتن دارم نباید در بدترین شرایط و با امکانات بسیار ضعیف در خدمت مردم باشم و با خدمات سخت و مشکل خدمت رسانی نمایم این در شان یک انسان عاشق و فداکار نمی باشد 

آنان که در نظر خاک را کیمیا کنند    آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند  

دردم نهفته به زطبیبان مدعی        باشد که از خزانه غیبم دوا کنند